- هکرها و متخصصین امنیت چگونه فرار می کنند؟ از منظر سینما :init-1 - ۱۰ شهریور ۱۴۰۱
- هر اصطلاح سئو در ۳۰ ثانیه؛ آموزش تخصصی واژه نامه سئو (Seo Terminology) و اصطلاحات بهینه سازی موتور های جستجو (لغتنامه سئو) - ۹ شهریور ۱۴۰۱
- چیستی نظم و بی نظمی؛ بررسی از دیدگاه مدیریتی، علوم شناختی و سیستمی (آشوب) - ۵ خرداد ۱۴۰۱
این پست در ادامه پست “پارادایم چیست؟” نوشتهشده و سعی شده که مفهوم پارادایم و متغیرهای شکلدهنده اون رو از یک دیدگاه خاص (و بدون هرگونه سوگیری و توهین) بررسی کنه؛ دیدگاه پارادایم خانواده و نظام آموزشی. همین اول این نکته حائزِ اهمیت که احترام جایگاه خانواده و نقش رفیع علمآموزی غیرقابل اجتنابه و در این مقاله به تغییر جایگاه کاربردی ارزشها پرداخته میشه.
به یاد داشته باشید که هر وقت به هر نحوی بخواید از چرخه پارادایمها (بهخصوص پارادایم خانواده) بیرون بیاید و به نحوی پارادایم شیفت (Paradigm shift) اتفاق بیوفته، احتمالش هست که تکتک اعضای سیستم فعلی نسبت به شما موضع بگیرن حتی اگر خودشون هم ندونن چرا و شاید این موضوع مصداق بارزی باشه از : “همرنگ جماعت باش”.
چند وقت پیش یک ویدئو کلیپ رو دیدم با موضوعی که یه موجود چهارپا (خری) از چرخ آسیاب باز شده بود و مدتی آزاد بود تا راه بره و استراحت کنه (شاید هم فرار کرده). مطمئن نیستم که آیا این موضوع و این کلیپ حقیقت داره یا نه، درکل… کلیپ رو ببینید.
شاید اولین چیزی که به ذهن برسه واژه “زندان عادت” باشه… ولی حدس بزنید به عادتهایی که بدون دلیل خاصی در ما وجود دارن به چه نامی شناخته میشن؟!
پارادایم
این موجود چهارپا حتی وقتی بعدازاین که آزاد شده هنوز بهصورت دایرهوار دور خودش می چرخه. این به خاطر سرگیجه نیست، این موضوع به خاطر اینکه این موجود نمیدونه درست و در خط صاف راه رفتن چیه و بحث انتخاب مسیر تا مدتها می تونه تو ذهنش جایگاهی نداشته باشه، چیزی تو فکرش نیست که بخواد دنبال کنه، پس بنابراین فقط همون چیزی رو که یکعمر یاد گرفته دوباره و دوباره و دوباره تکرار می کنه.
زیاد میبینیم کسانی رو که در یک مسیر خاص بدون پرسشی حرکت میکنند (حتی بهغلط) و غیر از مسیری که تا حالا طی کردن چیز دیگه ای در مخیله شون نمیگنجه چه برسه به اینکه بخوان در زندگی خودشون تغییر مسیر بدن؛ یک چارچوب فکری کاملاً مشخص و ایزوله که اگر اون چارچوب ازشون گرفته بشه دیگه چیزی برای از دست دادن ندارن…کلاً هیچی ندارن.
اگر این افراد از طرف سازمان و مجموعههایی که براشون خطمشی تعیین میکرده (خانواده، محل کار، دوستان و …) رها بشن حتی قدرت تصمیمگیری ندارن گرچه دوست دارن که داشته باشن. اکثراً احساس میکنن همهچیز همون طوریه که باید باشه (همیشه همینطور بوده). گاهی فکر میکنن که تصمیم جدیدی گرفتن ولی همچنان دور خودشون میچرخن و میچرخن و میچرخن… چون درکل وضعیت جدیدی پیش نیامده، چه خوب چه بد نتیجه کماکان همون قبلیه با ظاهری بهظاهر جدید.
این موضوع از پارادایمهای ذهنی شکلگرفته ما در دوران زندگی با خانواده دور نیست که هیچ، بلکه خیلی احتمال داره که ریشه در زمان شکلگیری ثبات و شخصیت در کنار خانواده و مدرسه داشته باشه.
بایک مثال طولانی پارادایم خانواده و مدرسه ادامه میدیم…
در نظر بگیریم که اگر میانگین طول عمر در کشور ۸۰ سال باشه و میانگین طول زندگی فرد با خانواده، از تولد، ۲۰ سال باشه و از ۶ سالگی تا ۲۶ سالگی تحصیلات ابتدایی و متوسطه و تکمیلی گذرونده بشه ، این یعنی هر فرد حدود یکچهارم اولیه عمر خودش رو داره با خانوادش و سیستم آموزشی می گذرونه که نسبت کمی نیست.
خانواده در طی این ۲۰ سال وظیفه مواظبت، نگهداری و آموزش قوانین سبک زندگی و تصمیمگیری و نظام ارزشی رو به عهده داره (که مثلاً فرد آماده ورود به جامعه بشه) و نظام آموزشی و پرورشی هم که از اسمش معلومه کارش چیه؛ خب آیا به نظر شما این امکان پذیره که در طول این مدت خانواده و مدرسه هیچگونه پارادایمی رو همزمان با این ارزشها به فرزندانش منتقل نکنه؟! جواب با شما.
اینجاست که باید این نکته رو بگم: گرچه خانواده خیر و صلاح شما رو میخواد ولی خودش درگیرِ پارادایمهای نسل والد خودشه و راهی دیگه ای بلد نیست؛ معمولاً از سیستم آموزشی و پرورشی انتظار میره که در ادامه راه خانواده این خلاء رو پر و افراد رو مطابق نیازهای حال حاضر جامعه تربیت و آماده کنه.
یک مکالمه پارادایموار آشنا در خانوادهها و مدارس :
-
- درس بخون.
+ چرا؟
- درس بخون.
-
- همه همین کار رو میکنن.
+ چرا همه این کار رو میکنن؟
- همه همین کار رو میکنن.
-
- کار دیگه ای نیست. چاره دیگه ای نیست. که آینده بهتری داشته باشن. که کار خوبی گیرت بیاد. که پولدار شی.
+ آیا آینده بهتری داشتن در گروی تحصیلات بیشتر داشتنه؟
+ آیا تحصیلات بیشتر یعنی کار بهتر؟
+ آیا اونایی که تحصیلات کمتری دارن، کمتر پولدارن؟
+ آیا راه دیگه ای نیست؟ - حالا تو بخون تموم کن تا ببینیم بعدش چی میشه. هر وقت اونجا رسیدی یه فکری می کنیم.
- کار دیگه ای نیست. چاره دیگه ای نیست. که آینده بهتری داشته باشن. که کار خوبی گیرت بیاد. که پولدار شی.
شاید با کمی دقت و موشکافی بشه فهمید که مشکل بزرگی که همینالان گریبانگیر جامعه ما و خیلی از نظام های آموزشی و پرورشی دنیا شده اینه که :
خانوادهها و مدرسه فقط نقش “تربیت کننده و تحویل دهنده کارمند” رو بازی می کنن.
در حقیقت یکعمر:
سرصبح بلند شو، لباس فرم بپوش، سر یک ساعت خاص در مدرسه و دانشگاه حاضر باش، یه سری مطالب تکراری رو از حفظ کن، تو امتحاناتت نمره خوبی بگیر… تا شاید بعدش بالاخره یه شرکتی…سازمانی… استخدامت کنه. البته ناگفته نماند که ناکارآمدی نظام های آموزشی و ایجاد نتایج بی استفاده، سالهای دور و درازیه که در سراسر دنیا سروصدا به پا کرده؛ جا داره که اشاره ای بشه به آلبوم سال ۱۹۷۹ گروهی به نام پینک فلوید (Pink Floyd) و قطعه موسیقی ای به نام “آجری دیگر در دیوار” (another break in the wall) که هر دو پارادایم خانواده و نظام آموزشی رو به صورت معترضانه ای نقد میکنه.
شخصاً اون “شاید” در جمله قبل رو (که معنای بیهدفی و تکیه به شانس و اقبال داره) قمارِ روی زمان و زندگی می دونم، که با توجه به تغییرات اجتماعی-اقتصادی اخیر، اکثرا راهیان این روند در اون باختن؛ ولی هرروز تو جامعه آدمهایی رو میبینیم که سعی دارن کارمند بشن. چرا؟
ساده اس، به کیلیپی که دیدید فکر کنید… راه دیگه ای بلد نیستن؛ باورش سخته؟ به زندگی کارمندی و شباهتهای اون با ارزشهای نهادینه شده در پارادایم خانواده و نظام آمورشی نگاه کنید.
زندگی کارمندی در یک نگاه:
-
- یک کار ثابت تکراری در طول ۳۰ الی ۳۵ سال که هرروز در یک بازه زمانی مشخص اتقاق میوفته.
- یک مبلغ پول مشخص که هرماه به حساب شما واریز میشه (آب باریکه ای که همیشه جریان دارد).
- اگر بعد از اتمام خدمت زنده موندین بیمهای وجود داره که بتونه قسمتی از هزینه مداوای بیماریها و نارساییهایی که برای شما تو این مدت پیشآمده رو تأمین کنه.
از تطابق و شباهتها میفهمیم که خانواده و مدرسه در جهت کارمند شدن شما واااااقعا تلاش کرده. البته انتظارِ این نوعِ زندگی کارمندی رو داشتن همینالان هم خیلی خوش بینانه اس: تعدیل نیروها، فارغالتحصیلان بیکار، رانت و پارتیبازی و… باعث میشن در حال حاضر همون کار ثابت با حقوق و بیمه هم یک رویا به نظر برسه.
اینجاست که باید بگم:
بایدها با واقعیتها فرق دارن…
و مثل خیلی از پارادایمهای دیگه، چند نسل آدمِ بیاطلاع و بدونِ قدرتِ تصمیمگیری باید این راه غلط رو طی کنن و به نتیجه دلخواه نرسن تا بفهمن این راهش نیست و بعد از سالهای طولانی وقت گذاشتن برای کسب بالاترین مدارج تحصیلی تازه باید دنبال شغلی بگردن که فقط بتونه هزینه های خودشون رو تا حدودی تامین کنه، شاید بعد ازون قبول کنن این پارادایم مخربه (اگر بفهمن و بخوان قبول کنن که باید دنبال راه دیگهای گشت).
طبق معمول پارادایم به ما میگه که با طی کردن مسیر تحصیلی مذکور نتیجه خوبی (شغل خوب، پیشرفت، درآمد و…) باید حاصل بشه ولی درعمل میبینیم که طبق سند منتشرشده مرکز آمار ایران در گزارش فصلی اقتصاد ایران در تابستان ١۴٠٠ آمار بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی رو به افزایشه که حدود ۴۰ درصد از جمعیت بیکار کشور رو تشکیل میده.
شخصا امیدوارم که تاثیر نقش مهم پارادایم خانواده و نظام آموزشی در آینده افراد بیشتر درک بشه و اثرات مخربش کاهش پیدا کنه. البته تربیت نسلی که قدرت تصمیمگیری داشته باشه کار راحتی نیست و خودش آموزش و دید بلند مدتی می طلبه، نسلی که بدون سوگیری نگاهی دوباره به تمامی ارزشهای جامعه، اقتصاد و نظام آموزشی داشته باشه و از اول اثربخشی و کارایی اونها رو چک کنه؛ به اعداد و ارقامی که “واقعیتها” رو به ما نشون میدن اعتماد کنه و تصمیم بگیره نه “باید“هایی که باید باشن.
در سختترین قدم این پروسه به مرحله آخرمی رسیم که منجر به اصلاح هدف، اصلاح مسیر و انتخاب دوباره ابزار لازم برای تحقق اون هدف میشه، چیزی که امروز به نام “پارادایم شیفت” میشناسیم؛ صد البته که این موضوع باید در تک تک لحظات در نظر این نسل باشه که اشتباهاتِ ارزشیِ کهنه رو دوباره مرتب نشه و با تکیه با آمار و پردازشی صحیحتر و دلایل محکم و اثبات پذیر، پارادایم خانواده یا نظام آموزشی جدیدی خلق نکنه.
[…] یکی از منابع غیر قابل فاکتورگیری پارادایم خانواده و سبک تصمیماتیه که خانواده میگیرین (هممون یه جورایی […]
[…] رو در یک قفس ذهنی قرار میدن. کل برنامه شده ترکیب پارادایم خانواده و نظام آموزشی و بلندپروازیهای عجیب برای جلوگیری از تربیت فرزند […]